در یادداشت گذشته سعی شد تا بیشتر درباره نوع و نحوه برنامه ریزی با کودکان برای سال آینده صحبت شود. مرحله بعدی بحث تفاوت بین تصمیمات و اهداف همانطور که در یادداشت گذشته ذکر شد و معرفی مفهوم طوفان فکری و هدف گذاری است.
طوفان فکری تکنیکی است که سال ها برای حل مسئله و هدف گذاری استفاده می شود. در اینجا اصول اولیه فرآیند طوفان فکری آمده است:
1-مشکلی را که می خواهید حل آن حل شود را تعریف کنید. چه اتفاقی می افتد؟ چرا این یک مشکل است؟ چه زمانی اتفاق می افتد؟ چند وقت یکبار اتفاق می افتد؟
2. از همه کسانی که مشکل نیاز به حل دارند، “لیست” دریافت کنید.
3. راه حل های ممکن را طوفان فکر کنید. قضاوت نکنید – فقط یک لیست تهیه کنید.
4. راه حل های تولید شده در جلسه طوفان فکری را مرور کنید و به مزایا و معایب هر کدام نگاه کنید. آیا واقع بینانه است؟ آیا در یک بازه زمانی معقول قابل دستیابی است؟ آیا مفید است؟ خیلی آسان است یا خیلی سخت؟ (ما نه هدفی می خواهیم که فقط یک تغییر کوچک ایجاد کند و نه هدفی که دست نیافتنی باشد).
5. راه حلی را که فکر می کنید کارساز است انتخاب کنید. برنامه ای تهیه کنید و آن را امتحان کنید.
6-موفقیت را پیگیری کنید. در صورت لزوم رویکرد خود را تغییر دهید.
فرض کنید فرزند شما هدفش را بهتر شدن در مدرسه بیان می کند. این قابل دستیابی است، اما “بهتر” باید به طور خاص تعریف شود. برای مثال، «تمام تکالیفم را تمام میکنم و میآورم» یا «نمرهام را در ریاضی از «C» به «B» میبرم. با این حال، شما میپرسید: “برای اینکه این اتفاق بیفتد، چه کاری باید انجام دهید؟” یا “آیا برای انجام این کار به کمک معلم یا من نیاز دارید؟”
اگر هدف این است که به موقع برای مدرسه آماده شوید، ممکن است بخواهید صبح را به کارهای خاصی مانند مسواک زدن، لباس پوشیدن، مرتب کردن رختخواب، خوردن صبحانه و چک کردن کوله پشتی تقسیم کنید. همچنین میتوانید سؤالاتی مانند «آیا کارهایی وجود دارد که میتوانید در عصر انجام دهید تا به شما کمک کند، مانند بیرون آوردن لباسهایتان یا چک کردن کوله پشتی قبل از رفتن به مدرسه؟»
اگر هدف رفتاریتر است، مانند «من با مردم مهربانتر خواهم بود» یا «وقتی عصبانی میشوم فریاد نمیزنم یا پاهایم را پا نمیکوبم»، میتوانید از آنها بخواهید به جای رفتارهای نامناسب، رفتارهایی را ارائه دهند. به عنوان مثال، «وقتی چیزی میخواهم و حداقل یک تعریف میکنم، میگویم لطفاً و تشکر میکنم» یا «وقتی شروع به عصبانیت میکنم، نفسهای عمیق میکشم و به چیز جالبی فکر میکنم».
البته، در جلسات طوفان فکری والدین ممکن است اهداف مشابهی داشته باشند، مانند: «وقتی ناراحت شدی متوقف میشوم و به حرفهایت گوش میدهم» یا «حداقل سه بار در هفته با شما یک کار سرگرمکننده انجام میدهم». هدف برای کل خانواده می تواند افزایش تعداد در آغوش گرفتن، گوش دادن به یکدیگر و پرسیدن سؤالات قبل از پاسخ دادن، یا داشتن یک شب بازی خانوادگی هر از چند گاهی برای سرگرمی بیشتر با یکدیگر باشد.
شما می توانید روشی برای پیگیری رفتارهای هدفمند برای افزایش یا کاهش پیدا کنید. نتایج باید به صورت دوره ای بررسی شوند. برای پیشرفت حتما تحسین و تشویق کنید. اگر پیشرفتی حاصل نشد، می توانید یک جلسه طوفان فکری دیگر برگزار کنید تا به دنبال راه های دیگری برای رسیدن به هدف یا تجدید نظر در آن بگردید.
چندین مثال از اهداف ممکن که در بالا به اشتراک گذاشتم را می توان اهداف “تصویر کوچک” در نظر گرفت. من میخواهم چند هدف «تصویر بزرگ» را پیشنهاد کنم که میتوانند هدفهای مشترک خانواده باشند.
کاهش زمان صرف شده برای تمام انواع زمان نمایشگرهای هوشمند یکی از اهدافی است که باید به طور جدی در نظر بگیرید. به نظر می رسد چندین بار در ماه، تحقیقات جدید یا دستورالعمل های جدید منتشر می شود که نشان می دهد همه ما زمان نمایش خود را کاهش دهیم. این هم به دلیل مسائل بهداشتی و هم به دلیل مسائل اجتماعی است.
استفاده بیش از حد از موبایل میتواند با خواب تداخل کند و سطح فعالیت بزرگسالان و کودکان را کاهش دهد، که منجر به مشکلات سلامتی و تندرستی قابل توجهی میشود. چسبیدن به موبایل در خانه منجر به انزوای اجتماعی و عدم ارتباط می شود که برای والدین و فرزندان مضر است. تحقیقات نشان میدهد که عدم ارتباط با دیگران میتواند باعث شود کودکان و نوجوانان بیشتر مستعد اضطراب و افسردگی شوند و فقدان ارتباط بین اعضای خانواده منجر به منفیگرایی بیشتر در محیط خانه میشود.