ما با اتفاقاتی مواجه بوده ایم که دنیا را بدون امنیت جلوه می دهد. از جمله داستان های وحشتناک سوء استفاده جنسی از کودکان و افزایش خودکشی جوانان.
بسیاری از ما احساس خشم، ناامیدی، ناامیدی و اندوه میکنیم، زیرا با چیزی که مانند رگبار دائمی اخبار بد به نظر میرسد، برخورد میکنیم. مهم است که در چنین مواقعی مراقب سلامت روان خود باشیم، اما همچنین مهم است که در مورد چگونگی تجربه و واکنش کودکان و نوجوانان به رویدادهای دشوار و احساسات ناشی از آن فکر کنیم.
در طول حیات کمیسیون سلطنتی در مورد سوء استفاده جنسی از کودکان، مطالعهای را برای درک بهتر چگونگی درک و تجربه کودکان و نوجوانان از ایمنی انجام شد. هدف دانستن این بود که آنها فکر می کردند که بزرگسالان چه کاری می توانند انجام دهند تا آنها را ایمن نگه دارند و به آنها کمک کنند احساس امنیت کنند.
با 121 کودک و جوان 4 تا 18 ساله در ACT، ویکتوریا، نیو ساوت ولز و کوئینزلند صحبت شد. شرکتکنندگان زمینههای مختلف سازمانی، از جمله حضور در مراکز یادگیری اولیه، مدارس، گروههای ورزشی، اردوهای تعطیلات، گروههای کلیسا، مراقبتهای خارج از خانه و بیمارستانها را نمایندگی کردند.
دریاره ناهنجاری های انقباض در کودکان بدانید.
در زیر برخی از پیامهای کلیدی که کودکان و جوانان میخواستند به بزرگسالان زندگیشان برسانند آورده شده است.
کودکان خطرات را می دانند، اما ممکن است میزان خطر را اشتباه ارزیابی کنند
علاوه بر مارها، ارواح، ببرهای فراری و قلدرها، شرکت کنندگان در مورد کودک آزاری و آدم ربایی، خطرات آنلاین، جنگ و تروریسم نگرانی هایی را مطرح کردند. آنها گفتند که با شنیدن مستقیم چیزهایی از والدین، خواهر و برادرها و همسالان (از جمله بحثهای آرامی که برای آنها نبود)، تلویزیون و رادیو و رسانههای اجتماعی در مورد این تهدیدها اطلاع پیدا کردند.
بسیاری از کودکان و جوانان احساس میکردند که در معرض اطلاعات زیادی در مورد خطر قرار دارند، بنابراین تشخیص اینکه چقدر این خطر چقدر ضروری است، برایشان دشوار بود. هنگامی که والدین، معلمان و سایر بزرگسالان مورد اعتماد آنها نتوانستند در مورد مسائل با آنها صحبت کنند، آنها گفتند که اغلب بدترین سناریو را تصور می کردند.
آنها گفتند:
گاهی اوقات وقتی بی دلیل عصبانی می شویم. ممکن است چیزی شنیده باشیم و اکنون فکر می کنیم که این یک خطر بزرگ است، اما ممکن است معلوم شود که چیز اشتباهی شنیده ایم یا واقعاً مشکلی نیست.
هیچ کس واقعاً با بچه ها در مورد آنچه واقعاً ممکن است اتفاق بیفتد صحبت نمی کند یا به آنها نمی گوید که نگران نباشند وقتی چیزی که از آن می ترسند اتفاق نمی افتد. بنابراین بچهها همه در مورد چیزهای اشتباه استرس دارند و نمیدانند اگر اتفاق بد واقعی بیفتد چه کنند، زیرا هیچکس در مورد آن با آنها صحبت نکرده است.
نوجوانان معتقد بودند که کودکان توانایی ارزیابی دقیق تهدید را ندارند. زمانی که گزارشهای خبری با فیلمهای تخیلی و افسانههای شهری همراه میشد، و وقتی به کودکان زمینه داده نمیشد، برداشتهایشان منحرف میشد.
به کودکان کمک کنید ترس های خود را بیان و پردازش کنند
کودکان و نوجوانان گفتند که اغلب تحت تأثیر خطراتی هستند که آنها را احاطه کرده است. به ویژه زنان نوجوان گفتند که دائماً نگران تهدید امنیت جسمی و روحی خود هستند.
کودکان این کمبود ایمنی را در بدن خود احساس میکردند – عرق میکردند، پروانهها را در شکم خود احساس میکردند، به سختی میآمدند و تمرکز میکردند و به راحتی میترسیدند. آنها این ترس ها را در رفتارهای خود نشان دادند – با بی قراری، احساس خستگی و دعوا با دیگران.
آنها گفتند که بیان احساساتشان اغلب دشوار است و به بزرگسالان نیاز دارند تا در یافتن کلمات به آنها کمک کنند. آنها برای درک ارتباط بین کمبود امنیت و پاسخ آنها به کمک نیاز داشتند.
نگرانی های کودکان را کم اهمیت جلوه ندهید
کودکان و نوجوانان احساس میکردند که بزرگسالان اغلب به راحتی نگرانیهای آنها را رد میکنند و تأثیر ترسهایشان را کماهمیت میدانند. یک کودک گفت:
همه چیزهایی که آنها (کودکان) از آن می ترسند خیالی نیست. این چیزی است که والدین اشتباه می کنند. آنها فکر می کنند که به دلیل کوچک بودن آنها حقیقت را نمی گویند یا تصورش را کرده اند اما بیشتر اوقات حقیقت را می گویند اما مردم آنها را باور نمی کنند زیرا آنها کوچک هستند. و به هر حال برای آنها واقعی است، بنابراین بزرگسالان باید گوش کنند.
شرکت کنندگان گفتند که بزرگسالان مورد اعتماد باید به احساسات آنها گوش دهند و به آنها اذعان کنند و ترس ها و نگرانی های خود را جدی بگیرند. آنها از بزرگسالان می خواستند که قبل از تلاش برای حل آنها به کودک اجازه دهند افکار و احساسات خود را بیان کند و به تجربه کودک احترام بگذارند.
درباره استراتژی های آسان کنترل تکانه در کودکان بیشتر بدانید.
آنها احساس می کردند که گاهی اوقات مناسب است که بزرگسالان حواس کودک را منحرف کنند تا به آرام شدن او کمک کنند. اما آنها همچنین معتقد بودند که بزرگسالان باید زمانی که کودک آرام است به مکالمه بازگردند تا به آنها کمک کند ترس های خود را درک کنند و احساس کنند که به رسمیت شناخته شده اند.